به گزارش بولتن نیوز، این مقاله در شبکه اینترنت و شبکه های اجتماعی، بین مخالفان نظام و سیاستمداران فراری دست به دست شده و از آن جا که زبان حال کسانی است که فراتر از انتخاب رئیس جمهور و رئیس قوه مجریه، در آرزوی تغییرات اساسی در ساختار نظام جمهوری اسلامی و سقوط نظام هستند، در نتیجه به تجلیل از این مقاله پرداخته اند...
براین اساس، می توان به این ارزیابی رسید که ضد انقلاب، مخالفان نظام و جریان فتنه که اکنون در خارج کشور به آمریکا و انگلیس پناه برده اند و حاضر به پرداخت هزینه ای برای تحقق اهداف سیاسی خود نیستند، نه تنها به انتظارات مردم و رای دهندگان به نامزدها توجه ندارند بلکه رویاها و حاشیه هایی را برای انتخابات و حضور هاشمی آرزو دارند که هیچ تناسبی با انتظار مردم برای کاهش فشارهای اقتصادی و تهدیدهای دشمنان ندارد
آنها نه تنها به انتخاب رئیس قوه مجریه و ارائه برنامه برای بهبود شرایط اقتصادی و سیاست خارجی و مقابله با تهدیدها و تحریم های دشمن فکر نمی کنند بلکه فراتر از شعارهایی که در جریان فتنه و سال 88 در پشت شعارها و فعالیت های احزاب اصلاح طلب ارائه می دادند، این بار اصل نظام و ولایت فقیه را هدف گرفته اند و حتی خیالاتی مانند سقوط و افول ولایت فقیه را در ذهن خود می پرورانند.
آنها در انگلیس و امریکا و کشورهای همسو با آمریکا و انگلیس به فکر آسایش خود هستند، و حاضر به مشارکت در سرنوشت کشور و مردم ایران در داخل کشور نیستند، انتظار دارند که مردم و سیاستمدارانی چون هاشمی، شرایط را تغییر دهند تا آنها با پرواز از لندن و نیویورک به کشور بازگردند و به قدرت برسند.
محمد رهبر از بین جمع رویا پردازان که با جسارت تمام عیار و فراتر از هرگونه فعالیت سیاسی مخالف قانونی در داخل سخن می گویند،نوشته است: " اینک ما ییم و هاشمی، کسی که در عمر رفته اش بدیها کرده و خوبی ها و امروز هاشمی در کنار ماست .... هاشمی خطر کرده و آمده و دیگر همه می دانند که او هاشمی سال ۶۹ نیست، همه می دانند که نظر هاشمی به خاتمی نزدیک تر است (تا رهبر)، می دانند که آنچنان تغییر کرده که ولایت فقیه را در دور دست افق سیاست ایران به افول می بیند و یکبار گویا در تصویب اساسنامه دانشگاه آزاد گفته بود شاید در آینده ولایت فقیهی نباشد و می دانیم که هاشمی بهتر از هر کسی می داند که ... پادزهر این سم مهلک چیست و البته خوب می داند که شهدِ رای مردم این سم را بی ثمر می کند."
این گونه نام بردن و انتظار داشتن از هاشمی، به این معناست که فتنه گران و ضدانقلاب ، که سال ها در جریان اصلاحات نفوذ کرده بود این بار برخلاف حمله هایی که در دوره اصلاحات و دولت سازندگی علیه رفسنجانی داشتند، انتظار دارند که هاشمی برای آنها نقش اپوزیسیون و ضد انقلاب و ساقط کننده ولایت فقیه را بازی کند و کسی باشد که تغییرات اساسی در ساختار نظام ایجاد نماید...
اما این رویا پردازان باید بدانند که هاشمی و سیاستمدارانی مانند او نه آن بدی هستند که آنها می پنداشتند و نه این خوبی هستند که در رویای ضد انقلاب امروز وجود دارد...
فتنه گران که علیه هاشمی رفسنجانی در سال های 68 تا 76 و حتی در دوره مجلس ششم، انواع تهمت ها و حرف های ناروا را مطرح کرده بودند و هاشمی را در اردوی محافظه گران و جناح راست و اصولگرا گذاشته بودند، برای رسیدن به قدرت و حذف هاشمی، هر چه خواستند به هاشمی حمله کردند و وقتی مجلس ششم را به دست گرفتند به هاشمی لقب آقا30 دادند و او را بی آبرو کردند تا وارد مجلس نشود و انصراف دهد.
اما بخشی از این قدرت طلبان که خود را اصلاح طلب نامیده اند و در ظاهر به مردم سالاری و حقوق مردم و حقوق بشر و حقوق زن معتقد هستند و برای هاشمی رفسنجانی هیچ ارزشی قائل نبودند و اورا "بد" می دانستند، و حق هاشمی را برای ورود به مجلس پایمال کردند، امروز رنگ عوض کرده اند و حالا انتظار دارند که هاشمی که به خاطر یکی دو موضع گیری "خوب" شده، کاری کند که تغییرات سیاسی و ساختاری را موجب شود و در حالی که این افراد در خارج از کشور نشسته اند راه را برای به قدرت رسیدن فتنه گران باز نماید.. نظام و ولایت فقیه را دچار چالش کند و رقبای سیاسی را حذف نماید و فتنه گران را به قدرت برساند...
حال این فتنه گران که در خارج کشور به پایکوبی و دشت افشانی و خوشحالی مشغول هستند و با چنین نوشته هایی که عملا ولایت فقیه را نشانه گرفته اند و انتظار دارند که هاشمی ولایت فقیه و نظام را تضعیف کند و در صورتی که رای بیاورد به جای رئیس جمهور، نقش اپوزیسیون را بازی کند... پاسخ دهند که انتظار دارید مردم در مورد شما چه بگویند و چه ارزیابی از حضور هاشمی داشته باشند؟ آیا حق ندارند که نگران شوند؟ آیا می توان قبول کرد که شما به عنوان ناجی نظام، اصل نظام و ولایت فقیه را زیر سوال ببرید؟
محمد رهبر در جای دیگری از مقاله خود نوشته است:" آمدن هاشمی به کارزار انتخابات، با این همه دشمن که دارد و با خاطره ی شکست های انتخاباتی که در دفتر خاطراتش ثبت است، شجاعتی می خواهد که دوست و دشمن در دل آفرین می گویند. در آستانه ی هشتاد سالگی دیگر نه شهوت قدرت و نه حتی شوق به انتقام نمی تواند، کسی را به مهلکه ای بیندازد که سرانجامش را نمی توان حدس زد. مرد قدرتمند جمهوری اسلامی که در سقوط دولت بازرگان وکنار گذاشتن روشنفکران از حکومت، نقش فعال داشت و بعدها در حذف جناح خط امام و روحانیون مبارز حیله ها کرد و ... حالا به میان مردم آمده وامیدش به اینکه مردم به او رای دهند تا بتواند، مملکت را از سقوط حتمی نجات دهد."
این جملات نشان می دهد که هاشمی هرجا برخلاف نظر اصلاح طلبان و مخالفان نظام عمل کرده و فتنه گران امیدی به دخالت و دسترسی به قدرت نداشته اند برخلاف هاشمی بوده اند و هاشمی را بد ارزیابی می کرده اند اما وقتی هاشمی در انتخابات سال 84 رای نیاورد و از قدرت دور شد اصلاح طلبان احساس کردند که با هاشمی در یک موضوع مشترک هستند و آن هم دور شدن از قدرت است و لذا برخی دیدگاه های مشترک باعث نزدیکی هاشمی و خاتمی و... شد و حالا بر اساس همین نزدیکی است که فتنه گران انتظار دارند انتقاد از نظام و تلاش برای تغییر ساختار سیاسی به جایی برسد که اصل نظام هدف گرفته شود . زیرا نا امید شدن فتنه گران از رسیدن به قدرت باعث شده که آنها امیدی به راه یابی به پست و سمت و قدرت نداشته باشند و حالا که دیگ سیاست به نفع آنها نمی جوشد به دنبال آن هستند که کل نظام نباشد و به چالش بیفتد...
دلیل این مدعا آن است که وقتی هاشمی برای حذف بازرگان و... تلاش می کرد چرا اصلاح طلبان که آن موقع چپ بودند اینگونه اعتراض نکردند چرا وقتی به مجمع روحانیون انتقاد می کرد مورد حمله قرار گرفت چرا وقتی دولت سازندگی تشکیل شد و از چپ ها نیروی کمتری به کار گرفته شد وچپ ها حذف شدند به هاشمی حمله شد؟ و چرا وقتی هاشمی حذف شد همه حذف شده ها به هم نزدیک شدند؟
مردم ایران چگونه می توانند به این افراد اعتماد کنند. کسانی که برای قدرت تلاش کرده اند و موضع سیاسی خود و دوستی و دشمنی را براساس رسیدن به قدرت مشخص کرده اند چگونه می توانند به بهبود ایران کمک کنند.
محمد رهبر نوشته است که هاشمی را به یاد داشته باشیم . اما باید گفت که
به یاد داشته باشیم وقتی فتنه گران امکان رسیدن به قدرت نداشتند و مردم فتنه گران را حذف کردند و به حاشیه بردند، راه سفر به لندن و واشنگتن و نیویورک و پاریس را انتخاب کردند و با این که سال ها و بیش از دو دهه علیه آمریکا و انگلیس شعار داده بودند، به انگلیس و آمریکا و سازمان های جاسوسی آنها پناه بردند. مردم چگونه به شما اعتماد کنند؟ آنها چرا به کشورهای دیگر نرفتند چرا راه پناه بردن به دشمن را انتخاب کردند؟
محمدرهبر درجای دیگری ازمطلب خودنوشته است: "این معمولی شدن و تزکیه از قدرت و بازگشت به مردم و شاید دوباره بر فراز قدرت شدن، توفیقی است که به یاد نداریم در تاریخ معاصر ایران برای کسی پدید آمده باشد. هاشمی این موهبت را از همان نقدهای سوزانِ سالهای اصلاحات دارد و به نوعی مدیون کسانی است که حتی بی انصافانه بر او تاختند تا اُبهت کاذب قدرت در وجودش فروریزد و بداند که آبرومندی و محبوبِ دل خلق شدن جایی دگر است. هاشمی باید از احمدی نژاد و دار و دسته اش هم سپاسگذار باشد که او را به قافله راه ندادند و ...دربیابان رها کردند تا با همین مردم معمولی و پیاده و امیدوار، هم نشین باشد."
در این جا نیز هاشمی را مدیون و وامدار خود کرده اند و گوشزد کرده اند که اگر هاشمی آبرویی دارد از اصلاحات و منتقدان خود در جناح اصلاحات دارد!
در این مقاله با اشاره به نماز جمعه سال 76 که هاشمی در انتخابات و رقابت ناطق نوری و خاتمی، از صیانت آرا سخن گفته بود و نماز جمعه سال 88 که سبزها شعار داده بودند هاشمی هاشمی حرف نزنی خائنی، نوشته شده که رای به هاشمی رفسنجانی برای جوان و پیر ایرانی، یک پختگی است، یعنی که ایرانیان دریافته اند که به شخصیتی سیاسی باید نگاهی کلی داشت و همه ی کارنامه ی او را خواند و شرایط را سنجید و با عقلانیت رفتار کرد و با شجاعت تصمیم گرفت و قاطعانه رای داد. هاشمی انتخاب بد و بدتر نیست، هاشمی انتخابی عقلانی است و رای به هاشمی رای به کسی است که همه می دانیم سیاستمداری بزرگ است و مرد عبور از بحران و می توان گفت که هاشمی بزرگ، شخصیتی ملی است که نامش را باید به خاطر بسپاریم.
در این جا این سوال مطرح است که چرا امروز رای دادن به هاشمی عقلانیت است اما رای دادن به هاشمی در مجلس ششم عقلانیت نبود و آقا 30 نام گرفت؟
این نوع تناقض نشان می دهد که فتنه گران، هرجا به نفع آنها باشد رای دادن به هاشمی را عقلانیت و هاشمی را خوب و هر جا به ضرر آنها باشد و رسیدن به تمام قدرت دولت و مجلس برای آنها امکان پذیر باشد هاشمی را آقا 30 و بد می نامند...
در واقع معیار سنجش ارزش هاشمی برای فتنه گران رسیدن به قدرت است آنها از رسیدن به قدرت ناامید شده اند و حالا به ذره ای از قدرت که از طریق هاشمی برای آنها امکان پذیر شده، چشم دوخته اند و البته انتظاری بالاتر یعنی به چالش انداختن نظام و تضعیف ولایت فقیه را هدف گرفته اند.
از این منظر می توان گفت که واقعا تاریخ معاصر ایران اینگونه سیاست ورزی را به خود ندیده است این گونه آدم ها را ندیده است. تاریخ ایران به یاد ندارد که افرادی به ظاهر مدافع سرنوشت و آینده ایران و حل مشکلات کشور باشند، اما در باطن به دنبال قدرت باشند و جالب این است که در پناه دشمن هستند وبا دشمن همکاری می کنند و دل به قدرت و تضعیف نظام و ولایت فقیه خوش کرده اند، و سقوط حاکمیت و دولت، را آرزو می کنند....
کجای تاریخ ایران این گونه افراد را به یاد می آورد. واقعا باید فتنه گران را به یاد بیاوریم.
آنها می گویند که هاشمی را به یاد بیاوریم اما باید گفت که فتنه گران به دشمن پناه برده را به یاد بیاورید که چگونه در ظاهر مردم سالارهستند اما در حقیقت به دنبال بدتر شدن وضع کشور هستند و به جای اصلاح امور، علنا تغییر در نظام و حکومت و ولایت فقیه را آرزو دارند....
نظرات شما عزیزان:
|